...

سلام سلام ۱۰۰ تا سلام .... (لالیلای لیلای لای) خان دایی جان خان دایی جان (لالیلای لیلای لای)

حال و اوحوالاتتون چطوره؟ خوبید؟ روبراهید؟خوشید؟ سلامتیدید؟ خونواده خوبند؟مامان؟بابا؟خواهرا؟برادرا؟ همسایه ها ؟ همه خوبند؟ عمه؟ عمو؟ خاله؟ دایی؟ (پارازیت... وای دیگه نفسم برید) دیدید بعضی از افراد و که تا آدم غلط بکنه بهشون بگه سلام همینجور رگباری و بلاانقطاع این سوالات و از آدم میپرسن بدون اینکه بهت فرصت حتی نفس کشیدن و بدن؟ (پارازیت... البته دور از جون شما اون غلط کردن  و با خودم بودم) منکه دلم میخواد تا طرف اینجوری سوال میکنه یه جیغ بنفش آبدار کشیده بزنم که==> جیـــــــــــــــــــــــــــغ !!! بابا خفم کردی !!! همه خوبند !!!! مرسی! بسه دیگه !دهه البته دور کند این آدم هم هستندها ... طرف و میبینی و باهاش سلام میکنی .... هزار سال طول میکشه تا حال و احوال پرسیتون تموم بشه میدونی چرا؟ چومکه ==>

تو: سلام.... اون: بــــه بـــه ســــلام... دختر گــــل احـــوال شما؟ (پارازیت.... تا میتونی لحن حرفا رو کشدار بخون و شمرده شمرده) تو: خوبم ... ممنون به لطفتون شما چطورید؟ .... اون : خوبم... تشکر میکنم از حضورتون.... خانم والده چطورند؟ تو: سلام دارند خدمتتون ممنون... اون: ابوی خوبند؟ تو: ایشون هم جویای حالتون هستند ... تشکر... اون: راستی برادرتون چی کار میکنن؟ تو :..... اون : برادر کوچیکتون که خوبند ایشلا؟ تو: ... اون:..... تو:...... اون:...... تو:..... و این بازجویی تا نیم ساعت طول میکشه ... موقعیت تو==> وسط کوچه ایستادی ...با دوستت هم قرار داری و همون نیم ساعت پیش بهش گفتی تا ۱۰ دقیقه دیگه که میشه همون ۲۰ دقیقه پیش تو... میری پیشش ریاکشن من در مقابل این آدم مثل همون آدم قبلیه با این تفاوت که دلت میخواد طرف و خفه اش کنی و هرچی مو تو سرشه بکنی ! حالا چرا اینا رو میگم؟ خودم نمیدونم یهو یادم افتاد که بگم...

بگذریم.... چی کار میکنید با این سریالهای پی در پی تلی؟ اغماء و میبینید؟ منکه خیلی خوشم میاد ازش ... هم خوشم میاد هم میترسم از دیدنش... مخصوصا وقتی هی صحنه آبی میشه و دوربین از پشت سر امین تارخ دنبالش میکنه ... یاد خودم میفتم ... یه نفر هم همینجوری کارای منو دنبال میکنه ... هر حرفی که بزنم و میشنوه هر کاری که بکنم میبینه و .... ولش کن بابا... از شکرانه و میوه ممنوعه هم خیلی خوشم میاد ولی از یک وجب خاک نه... همش حرصم میگیره از دست کارای  این یوسف تیموری... من فکر کنم این بشر تو زندگی عادی خودشم همینجوریه ... تا میتونه کفر و لج همه رو درمیاره ... (پارازیت... بله مجبورم ببینم چی میشه.... مگه فضولی میذاره نبینم؟ وقتی از اول دیدم تا آخر باید ببینمش)

نمیدونم چی شده ولی هر شب دارم خواب اون دوست بدجنسم و میبینم... یا خواب خودش و یا مادرش و ... ۲ حالت داره... یا اون به من فکر میکنه که خدا آخر عاقبتم و بخیر کنه لابد دوباره از فردا بد و بیراه گفتن تو وب بلاگم و شروع میکنه مگر اینکه خدا به راه راست هدایتش کرده باشه که عمرا ... بعید بعیده... یا شدیدا دچار مشکل شده که من هی چپ و راست خوابش و میبینم.... ولش کن....از اینم بگذریم...

نمیدونم چرا تازگیا اصلا حال و حوصله نوشتن و ندارم .... یعنی تا میخوام بنویسم همین اراجیفی که الان نوشتم میان به ذهنم ... ولی از اون متن قشنگا که خودم هروقت میخوندمشون بازم دلم میخواست بخونمشون دیگه به ذهنم نمیاد... یکجای مغزم فکر کنم آب رفته و سیماش اتصالی میکنی هی... باید درستش کنم...

بازم کار اومدم برام.... فعلا ... تا بعد...

در پناه حق باشید.

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:49 ق.ظ

سلام مینا جان

راجع به سلام و احوال پرسی طولانی بعضی از آدما بگم که دقیقا با شما موافقم و همون لحظه که دارن رگبار میبندند باید بگی ( البته ببخشید ها ) : عذر میخوام میشه لطفا خفه شید !!!!
واسه نوشتن مطلبای خوشگل خوشگل هم زیاد عجله نکن فکر میکنم تو ذهنتونن فعلا در عالم برزخ بسر میبرید ( چشمک ! )
در مورد اون دوست بده هم بگم که احتمالا گاهی اوقات بطور نا خودآگاه بهش فکر میکنید . بنظر من سراغی ازش نگیرید بهتره.

از سریالهای ماه رمضون از اغما بیشتر از همه خوشم اومده .

خیلی گلی !

ستاره یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:52 ب.ظ

خوبی مینا جون؟ فکر کنم این بی حوصله گی یه جورایی اپیدمی شده هر کی رو میبینی میگه حال و حوصله ندارم حالا تو حوصله نوشتن نداری بقیه هم تو چیزای دیگه ....منو که دیگه نگو حس هیچ کاری رو ندارم وقتی فکر دانشگاهو میکنمو اون رفتن و اومدنشو سر کلاس نشستنو ۱ساعت و نیم به حرفای مفت گوش کردن انگار دارن شکنجه ام میکنن ....خوش به حال تو که حداقل درس ات تموم شده دغدغه درسو نداری..در مورد اون آدمای حراف که اتفاقا هم همیشه سر به زنگا پیداشون میشه باید بگم نباید بهشون رو بدی یه ذره که بهشون میخندی دخترخاله میشن،یه کم باید اخم کنی و جدی باشی و جواب درست حسابی بهشون ندی خودشون خود به خود خفه میشن!!خیلی هم حال میده این جوری ،من کلا عاشق حال گیریم!!!!!

بازم میام پیشت.. تند تند آپ کن ..تنبل نشو !

مواظب خودت باش....در ضمن با حرف محمد هم موافقم خیلی گلی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد