...

امروز همچین یاورم استاد شده که نگو و نپرس ! نمیدونم سرما خوردم مریض شدم ؟ یا ناراحتم یا اصلا چمه؟فقط هرچی هست حالم اصلا خوب نیست ها ...هـــــــا ... هـــــــــــــــاپچـــــــــــــــــــــــــه!!!
میدونی میگن غربت بده ...سخته ....غذابه ...و خیلی چیزایبد دیگه ...هرچی گوینده ئ بد بخت میگه ولی شنونده ئ بنده خدا چیزی حس نمیکنه از حرفاش جز اینکه :
بــــــــــــــــرو !فکر کرده من نمیفهمم..غربت بده ...د آخه اگه غربت بد بود واسه چی رفتی؟گیریم که نمیدونستی بده ... حالا که فهمیدی , واسه چی برنمیگردی؟فکر کرده بچه گیر آورده ....
ولی راستش و بخوای غربت بده ...بدتر از غربت اینه که با پر روبازی آدم و از خونه زندگیش بیرون کنن ...دیگه آدم هرجا بره اونجا دیگه براش خونه نمیشه ... حالا حکایت منه ...دو سال زحمت کشیدم ...دود چراغ خوردم تا یه وب بلاگ فکسنی برا خودم درست کردم ولی ... ولی بخاطر یه سری افراد سلاطون گرفته مجبور شدم خونه ام و عوض کنم و جابجا بشم ....حالا اومدم اینجا ...میبینم تو خونه ئ قبلیم واسه خودم برو بیایی داشتم ...میرفتم خونه دوستام اونا میومدن پیشم ...ولی حالا از ترس اینکه آدرسم لو نرو به هیچ کی آدرس ندادم یه نفر هم نیست بیاد به ما سر بزنه بگه بالام جان  مرده یی یا زنده ....هی روز گار ....هــــــــی روزگار ....ها ... ها ... هـــــــــــــــــــــــاپچه!!!

ای سراینده صبح

وی نوازشگر باد

ای حدیث گل و نور

ای ستایشگر دستان نسیم

ای فریبنده ئ دلها

ای عشق

من تو را در دل سجاده ئ صبح

در دل همهمه ئ مسجد شهر

در نگاه پر از انتظار دوست

در دل سبز عبادت دیدم

من خدا را دیدم

آسمان رنگ خدا بود آن شب

من همان شب که نسیم

به هواداری یک پروانه

به چمن زار نیایش می رفت,

خدا را دیدم

آسمان رنگ خدا بود آن شب