سلام

شماها رو نمیدونم ولی برا من عادت به محیط و زندگی جدید خیلی مشکله....بابا چقدر خونه داری سخته ... پدرم درومد باور کن تو این ۲ هفته ۲ سایز کم کردم... آخه تقصیر خودمه... رفتم مبل مشکی اسپرت گرفتم اونم هر روز گرد و خاک روش میشینه حالا هر روز کارم شده از اداره بیام خونه و شروع کنم به جار و گردگیری و یه عالمه کار دیگه بابا من خونه بابام کوزت بودم ولی دیگه نه به این حد... مامان ... من می خوام بیام خونه خودمونبعد تازه یه چیز دیگه هم هست... والا ما تا الان شنیده بودیم عروس و داماد و پا گشا میکنند ولی دیگه نشنیده بودیم عروس داماد کسی و پا گشا کنن... درست از ۹ شهریور که میشه ۳ روز بعد از عروسی (۶ شهریور مراسممون بود) من مهمون داشتم تا همین پریشب مهمون که میگم منظور خود خود مهمونه ها... یعنی شام یا ناهار بله میدونم که خودم عاشق مهمونم ولی آخه همه دوستام بعد از ازدواجشون هی فرت و فرت دعوت میشدند نه اینکه کسی خودش و دعوت کنه خونه شون پس چرا همه کارای ما با بقیه فرق داره ... هاین؟ حالا اون از خونه اینم از اداره ... هر روز دارم مثل چی کار میکنم ... انقدر کار دارم انقدر کار دارم که خدا میدونه ... بعضی وقتها که دیگه گریه ام میگیره از اینهمه کار بفرما بازم برام کار آوردند ... فعلا برم تا بعد....

پ.ن. هنوز کامپیوترم و نبردم خونه ام... برا همین فقط از اداره دسترسی به اینترنت دارم... اگه امروز وقت کنم میام دیدنتون.... مرسی که به یادم بودید....

 

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد دوشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:25 ب.ظ

سلام مینا جان

میدونم چی میگید ولی این دیگه خیلی بی انصافی که هنوز عروس رو پا گشا نکردن به سمت خون اون حمله ور شن . اما فکر میکنم اونا شما رو از خودشون میدونن که زیاد پای بند مسائل سنت نیستند . واسه همین به فال نیک بگیر چون دوست دارن .

قربانت

ستاره پنج‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:47 ب.ظ

سلام مینا جونم خوبی؟؟؟نماز روزه هات قبول باشه خانمی............من اهل شعار دادن نیستم یعنی بدم میاد (خیلی زیاد‌!)اینا رم که الان میخام بگم شعار نیست ...اولا این که همیشه یادت (ببخشید یادمون!)باشه که هر روز هر ساعت وهر لحظه خدا رو بابت تمام چیزایی که بهمون داده شکر کنیم مخصوصا تو موقعیتهای عادی و روز مره ..یعنی وقتی داریم ظرف میشوریم به این فکر کنیم که کسایی هستند که دست ندارن وقتی داریم جارو میکنیم گردگیری میکنیم این ور اون ور میریم به این فکر کنیم که خیلیا پا ندارن یا نابینا هستن و شاید تو حسرت این هستن که یه بار مثلا خونشون رو خودشون آب و جارو کنن(من اینو به چشم خودم دیدم)دوما این که به نظر من آدم اگه واقعا زندگی و شریک زندگیش رو از صمیم قلب دوست داشته باشه همه این کارا رو با عشق انجام میده و خیلی هم لذت میبره ممکنه جسمش خسته بشه ولی از لحاظ روحی همیشه شارژه ...اصلا به نظر من خونه داری در مقابل چیزایی که آدم با ازدواج بدست میاره هیچی نیست ...بهم نگی نشته بیرون گود میگه لنگش کن!!!چیزایی که به نظرم اومد گفتم....

بهرحال مثل همیشه برات (وبرای همسر مهربونت)آرزوی خوشبختی و سلامتی و شادی میکنم امیدوارم زندگیتون روز به روز خوشگل تر شه ...مواظب خودت باش عسل خانم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد